خنده‌های صورتی

در جست‌وجوی آبی‌ها

خنده‌های صورتی

در جست‌وجوی آبی‌ها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نئوگلستان» ثبت شده است

آورده‌اند که پیری دختری داشت... دختر که چه عرض کنم یک چیزی در خانه داشت که به لحاظ کسورات نباتی پسر نبود، لکن مردی بود برای خود. در اقصای عالم قومی نبود که در معیارش این، زیبا خوانده شود که فی‌الجمله صورتش آینه‌شکن بودی و صولتش مردی‌افکن. به سن نکاح رسیده بود و با وجود جهاز و نعمت بسیار، کسی در مناکحت او رغبت نمی‌نمود. جمله‌ی جوانان حاضر بودند به مصاف کفتار بشتابند و با او به حجله نروند که حجله‌اش حجله نبود که، لامصب تونل وحشت بود.


خطیب ار حوریان این‌گونه خواندی

شگفتا گر مسلمانی بماندی


به حکم ضرورت عقد نکاحش را با نابینایی بستند که عصایش عمری محنت کشیده و حال او را به کوی پیر آورده بود. آورده‌اند که از بخت خوش کور، حکیمی در آن تاریخ از خارج آمده بود که همین از اقبال بد پیر بود. عدل هم تخصصش فقط روشن کردن دیده‌ی نابینا بود. گفتند: «دامادت را چرا علاج نکنی؟» گفت: «همین حالاش هم می‌ترسم به مدد حواس بویایی و لامسه دخترم را طلاق دهد. شوی زن زشت، نابینا به.»


اینترنت و مهوار مر او راست خطرناک

کش بهر مخاطب نبود حرف طربناک


*نئوگلستان، پدرام ابراهیمی، نشرچشمه

نئوگلستان (حکایت‌های بازنویسی شده به زبان طنز)

پدرام ابراهیمی

نشرچشمه

قیمت ۷۵۰۰ تومان

لینک خرید اینترنتی کتاب